آیا برای شما اتفاق افتاده که حرفی یا رفتاری از کسی ببینید یا بشنوید و ناگهان بفهمید ، او مدت ها برای شما یا دیگران نقش بازی می کرده ؟! .
آیا برای شما اتفاق افتاده که حرفی یا رفتاری از کسی ببینید یا بشنوید و ناگهان بفهمید ، او مدت ها برای شما یا دیگران نقش بازی می کرده ؟! .
هر چه مسأله زندگیمان را کتمان و انکار کنیم ، هر روز بار آن را بر دوش خود سنگین و سنگین تر می کنیم . با صداقت بی رحمانه با خود و شفاف کردن مسأله ، به خودمان کمک می کنیم تا اولین گره از آن مشکل باز شود .مشکلی که تا به حال ، خطر وجودش را انکار کرده ایم ...
هر چقدر قدم گذاشتن در منطقه مه آلود ابهام را، با تکیه کردن و چسبیدن ! به دیگران ، به تأخیر بیندازیم، منطقه ابهام را وسیع تر ، طولانی تر و صعب العبور تر می کنیم ! وقتی با خواست خود ، ابهام را نمی پذیریم، جایی به اجبار زندگی ، به سمت آن کشیده می شویم ! و شاید در آن روز ، دیگر نه تکیه گاهی داشته باشیم و نه شور و انرژی جوانیمان را ...
در نیمه دوم عمر، یه جایی به خودمان می آییم و می بینیم ، این چیزی که هستیم ، خودمان نیست ! من آن چیزی نیستم که در کودکی و نوجوانی دوست داشتم باشم ! من برای تایید شدن بین خانواده و اجتماع ، یک عمر ،آرزوهای خودم را ندیده گرفتم و زندگیم رو با خواسته ها و قانون های آنها تطبیق دادم . و حالا ، روحم از زیر خروارها سرکوب و کنترل و فراموشی ، سر بر آورده و با پیام هایی از جنس خشم ، افسردگی ، بیماری ، بی انگیزگی ... به من هشدار میدهد که ((به خواسته های من توجه کن))